امي تيسامي تيس، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

امی تیس،فرشته ما

دو ماه اول

آبان ماه داره تموم ميشه.دو ماه از شروع كلاس اولت ميگذره و خلي مهارتهات اضافه شده.استقلالت بيشتر شده.يه جورايي به دنياي آدم بزرگا نزديكتر شدي. به آگهيهاي تلويزيوني كه نگاه ميكني.روزنامه و مجله رو كه ورق ميزني  وقتي يه دونه (آ) يا (ب) پيدا ميكني از خوشحالي فرياد ميكشي و كلي ذوق ميكني.بله دخترم داره يواش يواش باسواد ميشه(قول خودت) خانم معلم تعريف ميكنه از خوش خط نوشتنت و همراهي و دقت و سرعتت و من غرق لذت ميشم. ازم خواستي بخاطر اينكه موهاي گرد كوتاه شده ات زمان نوشتن مشق دور صورتت رو نگيره برات هدبند بگيرم و وقتي برات بافتم يه عالمه خوشحال شدي و هرروز توي مدرسه ميذاريش دور سرت.درحال حاضر كت و دامن بافتنيت هم تاجايي كه مسئ...
27 آبان 1393

اولین نذری

دختركمون توي اين روزها حال و هواي محرم و عزاداري و ... رو پيدا كرده. چند روز قبل وقتي با دوستش از يه برنامه عزاداري امام حسين برگشت و توي بغلش يه ظرف پلوقورمه سبزي آورده بود و فكر ميكرد به ازاي حضورش در اونجا جايزه گرفته و كلي خوشحال بود و نشست با اشتهاي كامل شامش نذري رو خورد و (انصافا هم خوشمزه بود) به فكرش رسيد ما هم دست به كار بشيم و نذري درست كنيم. نتيجه اين شد كه خانم نذر كردن  با همكاري خودش شله زرد بپزيم و شيركاكائو هم درست كنيم.ديروز شله زردشو درست كرديم و راضي بود.ديشب هم خواب خوبي ديده بود و صبح زود بيدا شد و برام تعريف كرد.ازون خوابا كه توش پري و فرشته بالدار و ستاره و نور و اينا داره و بهش گفتم نذرش قبول شده. كمي ف...
14 آبان 1393
1